...چند ماهی است که اتفاق افتاده، توافقی بین ایران و آمریکا (کشورهای 1+5 و شاید هم 3+3). برخی این توافق را فتح الفتوح می دانند و برخی دیگر عهدنامه ترکمنچای...
اما به نظر می رسد این توافقنامه از جهاتی شبیه به عهدنامه گلستان و از زوایایی دیگر شبیه توافق هلسینکی است؛ از باب پنهان ماندن مفاد توافقنامه، مشخص نبودن و ابهام آمیز بودن آن و همچنین دادن برخی امتیازات از سوی ایران، قرابتی خاص با عهدنامه گلستان دارد. از جهاتی دیگر و از باب اینکه آمریکا از اقدام نظامی درمورد ایران نا امید شده و در صدد پیشبرد اهداف خود از طریق نفوذ فرهنگی ـ اجتماعی و سیاسی و همچنین ایجاد واگرایی در برخی مسئولان ارشد نظام و... ،شخصیت سازی مخالفان نظام ایران در فضای بین المللی مانند اعطای جایزه صلح به شیرین عبادی، معرفی خاتمی به عنوان شخصیتی بین المللی و پذیرش نظر وی در معرفی سال 2001 به عنوان سال گفتگوی تمدنها و... با توافقنامه هلسینکی نیز قرابت دارد....
گلستان
اولی 200 سال پیش در قریه گلستانِ قره باغ بین ایران و روسیه ، پس از یک جنگ طولانی و مذاکرات مفصل منعقد شد و طی آن بخش های وسیعی از کشور منتزع و به خاک روسیه منضم شد. البته این قرارداد به دلیل مشخص نشدن مرزهای بین ایران و روسیه ـ اقدامی برنامه ریزی شده از سوی کشور انگلستانِ امروز و بریتانیای آنروزـ زمینه های انعقاد قرارداد ننگین تری به نام « ترکمنچای» را فراهم ساخت. عهدنامه ای که استقلال کشور را خدشه دار ساخت و طی آن کاپیتولاسیون بر ما تحمیل شد.
«... علیرغم مخالفت عباس میرزا و از روی اجبار با انعقاد پیمان صلح موافقت شد. در این مذاکرات که در قریه گلستان واقع در قراباغ به عمل آمد میرزا ابوالحسن خان شیرازی نمایندگی دولت ایران را بر عهده داشت ... پس از مذاکرات مفصل سرانجام در 12 اکتبر 1813عهدنامه گلستان بین ایران و روسیه به امضا رسید و به موجب آن دربند ، باکو ، شیروان ، قراباغ و قسمتی از طالش از خاک ایران منتزع و به روسیه منضم شد و دولت ایران از هرگونه ادعایی نسبت به گرجستان ، داغستان، مینگرلی و ابخازی صرف نظر کرد. اما خط مرزی بین دو کشور صریحاً تعیین نشده و این امر منشا اختلافات و جنگهای بعدی گردید..» (هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، روابط خارجی ایران،تهران، امیرکبیر1375.ص222)
هلسینکی
دیگری اما در سال 1975 بسته شد. یک توافقنامه در حوزه فرهنگی بین روسیه و آمریکا، توافقنامه ای که باعث شد سیتم های اطلاعاتی آمریکا در افراد و شخصیت های ارشد روسیه نفود کرده و حوادث سال 1992 را رقم بزنند. حوادثی که طی سه مرحله منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شده و حتی در صدد بود تا روسیه را نیز به 15 ایالت تجزیه نماید.
«در سال 1975 توافقنامه هلسینکی امضا شد که بر اساس بند سوم این توافقنامه افزایش همکاری های فرهنگی ـ علمی میان آمریکا و شوروی به طور رسمی تأیید شد. در چنین شرایطی سیستم های امنیتی[و اطلاعاتی] آمریکا و اروپا با برنامه ریزی های دقیق و صرف هزینه های کلان به دنبال تطمیع مقام های کلیدی و حساس در شوروی بودند و با انواع ترفندها به اجیر کردنِ افراد مبادرت می ورزیدند.» (واعظی،حسن،اصلاحات و فروپاشی،تشریح طرح بازسازی شده فروپاشی شوروی در ایران،تهران، سروش،1379. ص23)
آمریکا واروپا برای رسیدن به مقصود خود از تمام روشها بهره گرفتند اما مهمترین وسیله و کارآمد ترین روش نفوذ در مقامات طراز اول شوری با انواع روشها بود. نفوذی که با پوشش همکاریهای علمی و فرهنگی آغاز و با فعالیتهای سیاسی و امنیتی خاتمه یافت. به طور کلی زمینه های خارجی فروپاشی شوروی عبارت بودند از :
ـ کشاندن شوروی به مسابقه تسلیحاتی و گسترش ابعاد آن که منجر به توسعه تک بعدی و غفلت از سایر ابعاد توسعه شد.
ـ برنامه ریزی برای کشیدن دیوار آهنین به دور شوروی و محاصره سیاسی ـ امنیتی
ـ محاصره اقتصادی شوروی با هدف تضعیف توان ملی
ـ بحران سازی های پی درپی
ـ برنامه ریزی حساب شده رسانه ای به منظور تخریب چهره شوروی در افکار عمومی
ـ پشتیبانی وسیع از مخالفان و بی اعتبار ساختن نهادهای قضایی ، امنیتی و انتظامی.
ـ برنامه ریزی برای نفوذ در مقامات طراز اول شوروی با انواع روشهای تطمیع، آلوده کردن به مسائل مالی،تهدید و سند سازی .
« الکسی پودبریوزکین، رئیس آکادمی علوم نظامی ، از اعضای مجلس روسیه و رئیس سازمان میراث فرهنگی درباره طرح های آمریکا برای فروپاشی شوروی گفته است:" ... در اواسط دهه 1980 طرحی از سوی بنیاد«هرتیچ» آماده و در شورای امنیت ملی آمریکا به تصویب رسید. این سند پس از فرواپاشی شوروی در سال 1992 رسماً منتشر شد.عنوان این سند«برنامه ها در قبال اتحاد جماهیر شوروی ظرف 10 سال آینده» بود.
در این سند سه مرحله برای فروپاشی شوروی و یک مرحله برای فروپاشی روسیه در نظر گرفته شده است:
1. برنامه ریزی برای برچیدن پیمان ورشو(پیمان نظامی ورشو متشکل از کشورهای بلوک شرق در برابر ناتو بود.)
2. برنامه ریزی برای جداسازی و تجزیه جمهوری های ساحل بالتیک مانند اکراین و مولداوی و...
3. جداسازی سایر جمهوری های آسیای میانه از شوروی.
4. تقسیم روسیه به 10 تا 15 منطقه و ایالت جداگانه.
سه مرحله اول طرح اجرا شده و در شرایط فعلی آمریکا در صدد اجرای مرحله چهارم است.
پودبریوزکین می گوید: وقتی در سال 1989 بیش از 200 سند مختلف مربوط به آمریکا را برای فروپاشی شوروری مطالعه کردم و توانستم استراتژی آمریکا و غرب را به طور مستند و تحلیلی دسته بندی کنم ، در اوخر سال 1989 و اوایل 1990 اسناد را به گورباچف و رهبران به اصطلاح اصلاح طلب ارائه دادم اما به جای برنامه ریزی برای مقابله با اهداف و استراتژی آمریکا و تلاش برای نجات کشور از بحران های فزاینده، مرا متهم به ضدیت با اصلاحات و مخالفت با پروستاریکا کردند و همه نیروهایی را که با هدف دلسوزی و برای نجات کشور از فروپاشی به دنبال اصلاحات معقول بودند و مبتنی بر طرح و برنامه و کارِکارشناسی بودند، تحت عنوان مخالف اصلاحات از صحنه حذف نمودند. رسانه های غربی نیز از کسانی حمایت می کردند که فقط از اصلاحات حرف می زدند.» (همان. ص 26-27)
آمریکا برای تحقق اهداف خود در طول سالهای 1975 تا 1992 برنامه هایی را عملیاتی نمود اما برنامه ها و اقدامات زیر را می توان به عنوان علت العلل فروپاشی برشماری کرد:
الف. تخریب سیستم های امنیتی و قضایی و بی اعتبار ساختن آنها در افکار عمومی.( ارتش، قوه قضائیه و... )
ب. تبلیغ این نکته که با پایان یافتن جنگ سرد تمام مشکلات اقتصادی ـ سیاسی و امنیتی منطقه ای و بین المللی شوروی حل و فصل خواهد شد.
ج. سرمایه گذاری برای ایجاد تشکل های سیاسی مبلغ اندیشه های غرب برای پیشبرد اهدف اولیه.
د.حذف نیروهای دلسوز از صحنه سیاسی و اجتماعی کشور
ه. به کارگیری نیروهای نفوذی و استفاده از نشریات و احزاب وابسته برای ممانعت از سوق یافتن فضای حاکم بر دولت و مجلس به سوی ارائه طرح و برنامه و فعالیتهای کارشناسانه و معقول برای حل نارسایی ها. (در همین چارچوب حمایت از افرادی نظیر گورباچف و معرفی وی به عنوان مرد سال معنا و مفهوم می یابد.)
و. افزایش فشارهای خارجی و بحران های منطقه ای و بهره مندی از موسساتی نظیر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و... به منظور تضعیف بنیه مالی و توان ملی با هدف تشدید بحران اقتصادی و ایجاد نارضایتی های عمومی.
ز. تحریک جمهوری های شوروی به تجزیه طلبی و اعلام استقلال
ژنو
سومی چند ماهی است که اتفاق افتاده، توافقی بین ایران و آمریکا (کشورهای 1+5 و شاید هم 3+3). برخی این توافق را فتح الفتوح می دانند و برخی دیگر عهدنامه ... اما به نظر می رسد این توافقنامه از جهاتی شبیه به عهدنامه گلستان و از زوایایی دیگر شبیه توافق هلسینکی است؛ از باب پنهان ماندن مفاد توافقنامه، مشخص نبودن و ابهام آمیز بودن آن و همچنین دادن برخی امتیازات از سوی ایران، قرابتی خاص با عهدنامه گلستان دارد. از جهاتی دیگر و از باب اینکه آمریکا از اقدام نظامی درمورد ایران نا امید شده و در صدد پیشبرد اهداف خود از طریق نفوذ فرهنگی ـ اجتماعی و سیاسی و همچنین ایجاد واگرایی در برخی مسئولان ارشد نظام و... ،شخصیت سازی مخالفان نظام ایران در فضای بین المللی مانند اعطای جایزه صلح به شیرین عبادی، معرفی خاتمی به عنوان شخصیتی بین المللی و پذیرش نظر وی در معرفی سال 2001 به عنوان سال گفتگوی تمدنها و... با توافقنامه هلسینکی نیز قرابت دارد.
اظهارات مسئولان کشورهای غربی، خوشحالی های آنان از توافق ژنو و حرف های ضد و نقیضی که می زنند همگی باعث شده تلقی ما از توافقنامه ژنو، ابهام آمیز و در عین حال نگران کننده بوده و یادآور توافقات تاریخی گذشته شود.
اما چند تفاوت عمده در این میان خود نمایی می کند و آن ملت بزرگ ایرانِ امروز، رهبری فرزانه آن و مسئولان انقلابی است. نه جمهوری اسلامی ایران دولت قاجار قرن نوزده است، نه روحانی گورباچف و نه ظریف میرزا ابوالحسن خان شیرازی. اینجا ایران است و ایرانی هیچگاه غیرت و غرور ملی و اسلامی خود را فدای نان نمی کند. آقای روحانی و هیأت مذاکره کننده نیز باید بدانند آنها مسئولیت سنگینی بر دوش دارند، و آن مسئولیت حفظ آرمانها و اصولی است که از شهدای صدر اسلام، مشروطه، 15 خرداد 42، انقلاب اسلامی ، دفاع مقدس و شهدای هسته ای و فتنه 88 بر جای مانده است. ایشان باید بداند و البته نیک می داند که پاسخگوی ملت شریف ایران است، نه طیف تندوریی از اصلاح طلبان که خواهان تغییر ساختار و البته ماهیت نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند و این مهم در جریان توزیع سبد کالا و صف های طولانی مردم عزیز ـ آسیب پذیر به زعم دولت و برخی اصلاح طلبان ـ روشنتر از ماه شب 14 رخ عیان نمود.
به فرموده مقام معظم رهبری دشمن هیچگاه از دشمنی خود دست بر نمی دارد، هر چند اگر چند صباحی حرفهایی بر زبان براند که بر مذاق ما خوش آید. کوته نگری است اگر فکر کنیم که دل غربی های برای ما سوخته. بلکه باید هوشیار باشیم و بدانیم که دشمن سبک بازی خود را تغییر داده و برای رسیدن به هدف غایی خود که همانا مهار نظام مقدس جمهوری اسلامی ـ تغییر رفتار و تغییر ساختار آن است، طرفی دیگر بربسته است و تنها روش خود را تغییر داده است.
مسئولان و نخبگان نیز باید بدانند که تنها راه ایستادگی در برابر دشمن ؛ توکل به خداوند بزرگ و استفاده از ظرفیت های انبوه درونی و اعتماد به مردم است و نه چشم دوختن به غربیها.
بنابراین هر چند این سه توافقنامه شباهت های زیادی با هم دارند، اما این بار تاریخ تکرار نخواهد شد و مردم و مسئولان ما هر لحظه احساس کنند که غرب در صدد خیانت و تجاوز به حقوق حقه مردم ایران است از ادامه مذاکرات سرباز زده و تمامی توافقات را کان لم یکن تلقی خواهند کرد.